سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به افکارت عادت نکن








 
به افکارت عادت نکن

تصویر متحرک! کمی صبر کنید...


در این شکل شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی . تصویر راست از راست به چپ میچرخد و تصویر چپ از چپ به راست نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با
همان تصویر و به همان جهت میچرخد

اشتباه نکنید این خطای دید نیست خطای مغز است

همان مغزی که باورهای ما را میسازد باورهایی که دودستی به آنها چسبیده ایم

گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست


» نظر

خدا

توکل کن،

تفکر کن،

سپس آستینها را بالا بزن،

آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است


» نظر

تولد دوباره


 

هر روز صبح با طلوع آفتاب خدا ( خدا، پدر مقدس، یهو، کائنات...، ارزش مفاهیم بیش از اسامیه) یک فرصت تازه در اختیار من قرار میده تا زندگی جدیدی رو آغاز کنم و این بار کار درست رو انجام بدم، کاری رو که دنیا و تمام اون چیزی که در دنیا می بینم داره اون رو فریاد میزنه و هر روز به من یادآوری می کنه...، طبیعت چه بی حساب می بخشه و چه بی انتظار! و من چه حسابگرانه به تجارت چیزی مشغولم که اسمش رو عشق میگذارم و به خاطر کوچکترین چیزی زمین و زمان رو رهین الطاف خودم می دونم! اصلا به این فکر نمی کنم که چطور به دنیا اومدم و چطور از دنیا میرم! اینها رو فراموش می کنم و فقط به چیزی اهمیت میدم که الان در اختیار من قرار داده شده و همه رو ناشی از تلاش و لیاقت خودم میدونم ( و طبیعیه که وقتی اینها از دست بره من هم به یک انسان بی لیاقت تبدیل بشم که حتی لیاقت اینکه خودم هم خودم رو دوست داشته باشم ندارم...) صبح تا شب رو به تجارت مشغولم، تجارت بدست آوردن چیزهای جدید، ثروت، قدرت، عشق، انسان...، بله، انسان. انسانها رو می خرم تا بتونم توی ویترینم اونها رو تماشا کنم و لذت ببرم، مثل تابلوی نقاشی و... و این آدمها تا زمانی برام ارزش دارن که به مجموعه من اضافه نشدن چون بعد از اون دیگه مالک اونها هستم و نیازی به تلاش اضافه نیست، پس ارزش آدمها رو فقط در تنهایی هام حس می کنم و انسانها هر چه از من دورتر با ارزش تر...، هیچگاه عزیزانم رو در آغوش نمی گیرم و از کلام محبت آمیزی استفاده نمی کنم، محبتم رو (اون زمانی که فرصتی برای عشق ورزیدن هست) از نزدیکترین کسانم دریغ می کنم و اینطوری خودم هم محبتی رو حس نمی کنم، همیشه حسرت لحظه های از دست رفته و کارهای نکرده ام رو می خورم، انگار که فقط برای حسرت خوردن به دنیا اومدم...   کاش من هم به اندازه یک درخت بزرگی داشتم، سایه ای و چوبی و میوه ای، برای آرامش و آسایش، خورده شدن، ساخته شدن و سوخته شدن بی حساب  "من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین. رایگان می‌بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ" (سهراب سپهری کاش بزرگی آبی رو داشتم که بدون دیده شدن هر روز تشنگی ها رو رفع می کردم و پاکیزه می کردم... کاش گلی بودم و عطری داشتم و زیبایی و اونقدر بزرگ بودم که همه رو نثار اون کسی بکنم که بی توجه به جاندار بودنم منو از شاخه جدا می کنه... کاش پرنده شادیهام بلندپروازتر از خودخواهی های من باشه تا بتونه سری هم به دیگران بزنه... کاش از تخت رفیع منیت خودم پایین بیام تا انسانها رو مثل یک نقطه نبینم، تا بتونم بزرگی و ارزش دیگران رو هم ببینم و درک کنم، با اونها باشم نه جدا از اونها کاش بدونم زندگی یک تلاش بی وقفه ست برای شاد کردن دل دیگران، برای لبریز کردن جام دلهاشون از عشق و محبت... کاش بدونم تنها چیزی که دارم محبت اون پرنده ایه که هر روز با بالهای خودش پرواز می کنه تا سری به کوچه دل من بزنه... کاش همین لحظه تولد دوباره ام رو جشن بگیرم.//

» نظر

راهکارهاى عملى تقویت تمرکز فکر

1. کاهش و کنترل اشتعالات فکرى و عملى
روز به روز بر گستردگى و کثرت محدوده اشتغالات ذهنى و عملى ما در عصر حاضر افزوده مى شود و به تدریج و با گذشت زمان، محرک هاى ذهنى، فکر و اندیشه انسان را به خود معطوف کرده، افزایش مى یابند. از آن جا که توانایى پاسخ گویى فکرى نامحدود است و از طرف دیگر بین محرک هاى ذهنى و اشتغالات ذهنى و عکس العمل هاى ما باید تناسب کافى وجود داشته باشد، انسان دچار فقدان تمرکز فکر شده، توان پاسخ گویى فکرى و ذهنى متناسب با محرک هاى فراوان رو در روى وى کاهش مى یابد و به پراکندگى فکرى مى انجامد.
یکى از راه هاى مقابله با این مسئله، تقسیم کردن اشتغالات به دو مقوله ضرورى و غیر ضرورى یا داراى اولویت اول و دوم است تا انسان با یک برنامه ریزى حساب شده و دقیق، به آن چه اولویت بیشترى دارد، توجه نموده، دایره مشغولیات را فقط به همان مقوله اختصاص دهد و محدود کند و از صرف فکر و اندیشه خود در مسائل تفننى و روزمره دیگر که جنبه ثانوى دارد، خوددارى کند. با این روش، مى توان پراکندگى ذهنى را کاهش داد؛ زیرا هر اندازه تنوع و تعدد افکار بیشتر باشد، از تعمق، دقت و تمرکز فکر در آن باره کاسته مى شود و هر قدر تعداد موضوع ها و مسائلى که به آنها مى اندیشیم، کمتر و محدودتر باشد، بر عمق و غناى فکر در آن زمینه افزوده خواهد شد.
2. تمرین و تداوم
همان طور که بیان شد، تمرکز فکر، یک توانایى ذهنى و روحى است که جنبه اکتسابى دارد و در هر امر اکتسابى، تمرین و تکرار و استمرار بخشیدن به آن، شرط اساسى دست یابى به هدف است. براى تمرکز فکر نیز تمرین و ممارست، ضرورى است. تمرین در این زمینه، این گونه است که باید در ابتدا کلمه دل خواهى مثلاً «دوستى» را در نظر گرفته و آن را روى یک برگه یادداشت بنویسید و با قرار دادن ساعتى در مقابل خود، به مدت یک دقیقه، سعى کنید فقط و فقط به این واژه بیندیشید و از نفوذ افکار نامربوط و مزاحم در حوزه فعالیت ذهن خود پرهیز کنید. با این حال، ممکن است ملاحظه کنید که تعدادى از این افکار مزاحم غیر مربوط - که اصطلاحاً به آنها پرش هاى فکرى مى گویند - به نحوى وارد فضاى ذهنتان شود. همین عمل را دو بار دیگر و هر بار، به مدت یک دقیقه، تکرار کنید. طبیعى است که ملاحظه خواهید کرد که در بار سوم، پرش هاى فکرى کمتر شده، «تمرکز فکرى» شما بیشتر مى شود. در صورتى که به مدت چند هفته و هر روز فقط سه دقیقه، به این تمرین بپردازید، خواهید دید که پیشرفت قابل ملاحظه اى در تمرین فکرتان ایجاد شده است.
3. رهاسازى عضلانى
یکى از شیوه هاى مؤثر و عملى در تمرکز فکر، استفاده از فن رهاسازى عضلانى است. در این روش، فرد در محلى آرام و در صورت امکان، بر روى صندلى راحتى مى نشیند و سعى مى کند به تدریج عضلات بدن را از حالت انقباض به انبساط برساند؛ به این ترتیب که ابتدا از عضلات دست و انگشتان شروع کرده، آنها را ابتدا منقبض نموده، سپس شل و آزاد مى کند و آن چنان در انبساط بخشیدن به آنها تلاش مى کند که گویى آنها جزء بدن او نیستند و سنگینى ندارند. همین عمل را براى دست دیگر و پاها و قسمت هاى میانى بدن نیز انجام مى دهد تا جایى که تمام عضلات بدن، به رهاسازى کامل برسد. در این صورت، متوجه روح و روان خود مى شود. بهترین لحظات براى ایجاد تمرکز و تقویت آن، زمانى است که فعالیت هاى قواى جسمى به حداقل برسند. در این صورت، فکر و اندیشه، مجال زیادى براى حداکثر فعالیت مى یابد و به عبارت دیگر، با فراهم شدن زمینه آرمیدگى کامل به وسیله آرمیدگى جسمانى، «تمرکز فکر» نیز حاصل مى شود.
4. تنها بودن با خویشتن
هر از چند گاهى فرد باید بتواند با فراموش کردن مشکلات و دشوارى هاى ناشى از زندگى اجتماعى، به خلوت با خویشتن بپردازد و رنج و درد برخاسته از ازدحام جمعیت هاى متراکم و هیاهوى زندگى ماشینى و صنعتى را در کنج خلوت انس با خویشتن، از یاد ببرد. برخى گفته اند که هر شب پس از اتمام فعالیت هاى روزانه و ارتباط با جهان اطراف و اشتغالات مختلف و متعدد در طول روز، دقایقى را به این امر اختصاص دهید و تنهایى و خلوت با خویشتن را تجربه کنید. این کار، علاوه بر تأثیر اخلاقى، تمرینى براى تمرکز فکر است.
لازم به ذکر است که در ابتدا، خلوت با خویشتن، با مقاومت درونى فرد مواجه مى شود و براى رسیدن به مرحله اى که وى با اراده نیرومندى بتواند بر موانع غلبه کند، نیازمند تلاش بیشترى است؛ ولى اگر مقاومت کند، به مرور زمان، قادر به دست یابى به هدف مورد نظر خواهد شد.
5. تمرین تصویر ذهنى
نگه داشتن تصاویر ذهنى دل خواه، توانایى تمرکز را به نحو چشم گیرى افزایش مى دهد. امتیاز این روش، آن است که فرد در همه احوال مى تواند به آن بپردازد و بدون هیچ گونه زمینه یا مقدماتى و در هر شرایط و موقعیتى، از این روش استفاده کند. کافى است فرد هر روز چند نوبت و به مدت چند دقیقه، به تصاویر دل خواه خود، تمرکز نماید تا اثرات آن را مشاهده و تجربه کند و به این صورت، تمرین تصویر ذهنى را به اجرا گذارد.
چشمان خود را ببندید و در ذهن خود کاملاً احیا و بازسازى کنید. ابتدا آن را کلى تر ببینید و سپس وارد جزئیات شوید؛ تمام اجزاى آن را ببینید و به تدریج و با تمرینات مکرر، تصویر را واضح تر نمایید. وضوح را به درجه اى برسانید که تصویر ذهن، همچون منظره اى طبیعى زنده، به نظر برسد.
6. خوب شنیدن
اریک فروم، رابطه خوب شنیدن و تمرکز فکر را این گونه بیان مى دارد: «اساس تمرکز حواس، در مناسبات افراد، این است که شخص بتواند به سخنان دیگران گوش بدهد. بیشتر مردم به دیگران گوش مى دهند؛ حتى آنها را نصیحت مى کنند؛ بدون این که واقعاً به آنها گوش داده باشند. آنان نه سخنان دیگران را جدى مى انگارند و نه جواب خود را. به طور کلى، گفت وگو، آنها را خسته مى کند. آنان گرفتار این پندارند که اگر با تمرکز کامل گوش دهند، به مراتب بیشتر خسته مى شوند و حال آن که عکس این درست است. هر نوع فعالیتى که با تمرکز انجام شود، انسان را بیدارتر مى کند».
خوب شنیدن و خوب گوش دادن به سخنان دیگران، توانایى تمرکز بر سخنان و گفته هاى دیگران را فراهم مى کند و زمینه تمرکز بر امور دیگر را نیز فراهم مى کند. در واقع، تمرکز در شنیدن، تمرین و ممارستى است در یکى از حواس چندگانه انسان که با سرایت دادن به دیگر حواس و کنترل آنها و متمرکز شدن بر موضوع و مسئله اى خاص، به تقویت تمرکز فکر مى انجامد. به عبارت دیگر، تمرین و تمرکز در حواس ظاهرى، زمینه ساز تمرکز در فکر و اندیشه است. برخى، تمرینات شنیدارى مختلفى را پیشنهاد مى کنند؛ مثلاً مى گویند: چشمان خود را ببندید و به صداى تیک تاک ساعت گوش دهید و به مدت سه دقیقه، تمام توجه خود را فقط به صداى تیک تاک ساعت معطوف کرده، به هیچ چیز دیگر توجه نکنید و گوش خود را به صداى آن متمرکز کنید.
7. نماز و عبادت تجلى تمرکز
نماز، موقعیتى را فراهم مى کند که فرد مى تواند در پرتو آن، ذرات پراکنده فکر را پیرامون محور یاد خدا، وحدت و تمرکز بخشد؛ زیرا در نماز، پیوسته اندیشه انسان متوجه خداست. وقتى آدمى براى دست یابى به تمرکز فکر در نماز، به محل سجده اش چشم بدوزد، از نگاه به اطراف باز مى ماند و در نتیجه، افکارش در فضاى مشخص و محدود عبادى نماز، به حرکت در مى آید و در صورتى که مقدمات و اجزاى نماز را با آمادگى به جاى آورد، دوام بر تمرکز فکر در نماز خواهد داشت. اگر لحظاتى قبل از شروع نماز، بنشیند و بیندیشد که مى خواهد در محضر چه بزرگى حاضر شود، بر کیفیت تمرکزش خواهد افزود و اینها همه زمانى حاصل مى آید که نماز، نزد انسان، بزرگ و عظیم تلقى شود و در این صورت، تمرکزى که به کمک و برکت نماز حاصل مى آید، همچون نیرویى فراگیر و گسترده، به همه جوانب و زوایاى زندگى رسوخ نموده، آدمى، برکات را در خویشتن و زندگى اش مشاهده مى کند. بدون شک، نماز و عبادت، آشفتگى و پراکندگى فکرى را به کلى مى شوید و آرامش فکرى و روحى شگفت انگیزى به انسان مى بخشد. اگر افراد عابد را مورد توجه قرار دهید، همه داراى تمرکز فکر فوق العاده و آرامش روحى شگرفى هستند. کمتر کسى است که با تأثیر تسبیح گفتن، ناآشنا باشد. از زمان هاى قدیم تا کنون و در بین افراد قدیمى معروف است که تسبیح، راه اساسى مبارزه با تشتت و پراکندگى فکر و اندیشه است.
اگر هر روز صبح، در هواى آزاد و خلوت صبحگاهى، تسبیحى به دست گرفته، ذکر تسبیحات اربعه - سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله الله اکبر - را تکرار کنید و با حضور ذهن و حضور قلب و با آرامش مناسب، هر روز به این کار بپردازید، مطمئناً به مرور زمان و به تدریج به تمرکز و نظم فکرى دست خواهید یافت


» نظر

چطور می فهمی که در سال 2011هستی :

چطور می فهمی که در سال 2011هستی :
 
 1. یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت 3 نفر بیشتر نیستن ولی 5 خط موبایل دارن
 
2. واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه پشت میز بغل دستی تو نشسته
 
3. رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه
 
4.ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک و چیزایی رو که خریدی ببرن داخل
 
 
5. هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره
 
6. وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری. بدون توجه به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی
 
 
 
8. صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله
 
 
 
9. الان در حالیکه این ایمیل رو میخونی،سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی
 
 
 
 
10. اینقدر سرگرم خوندن این ایمیل بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره
 
 
11. الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه
 
12. و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی.
 
13 .دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی. خوب! من شوخی کردم ولی نشون میده که تو ، انسان عصر 2010، به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی!


» نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >