سفارش تبلیغ
صبا ویژن

7 شیوه برای جلوگیری از ولخرجی

 

آیا آن قـدر ولخـرجی کرده اید که به همه مقروض شده اید؟
خوب نگران نباشیـد، شـما تـنها فـردی نیـستید کـه در یک
چنین شرایطی قرار گرفته است. زندگی مدرن به گونـه ای
است که خواه نا خواه ما را به سمت خرج کردن میکشاند.
بـه هر حال اگر می خواهید کلیه ی بدهی هایتان را صـاف
کرده و بـه آرامش ذهنـی دسـت پیـدا کنـید، بـاید به صورت
ریشـه ای بـا این مشکل برخورد کرده و جلوی ولخرجیـهای
بیهوده ی خود را بگیرید.

در این مقاله چند تکنیک به شما آموزش داده می شود که به واسطه ی آنها می توانید مانع از زیاده روی در خرج کردن پولهایتان شوید.

1- متوجه باشید که چه مقدار پول خرج می کنید

افراد بسیاری که به خرج کردن معتاد شده اند، دیگر متوجه نیستند که چه مقدار پول خرج می کنند. ابتدا باید دقت کنید که هر آیتمی که قصد خرید آن را دارید چه قیمتی دارد و برای خرید هر یک از آنها باید چه مبلغی را پرداخت کنید، این امر می تواند به شما کمک کند که حساب پول هایتان را داشته باید و ببینید آیا واقعاً به تمام چیزهایی که می خواهید بخرید، احتیاج دارید یا خیر. به عنوان مثال یک شب که بیرون می روید، ببینید چقدر خرج می کنید. گاهی اوقات افراد آنقدر پول نوشیدنی و غذای دوستان خود را حساب می کنند که اصلاً متوجه نمی شوند جیبشان خالی شده. این افراد زمانیکه به خانه بر می گردند احساس می کنند که باید مقداری از اسکناس هایشان را گم کرده باشند، غافل از اینکه تمام آنها را خرج دوستانشان کرده اند. شاید چیز گرانی هم نخریده باشند و فقط هزینه ی چای، قهوه، و بستنی و ... بچه ها را حساب کرده باشند؛ اگر با دقت بیشتری به این نوع خرج کردن های خود نگاه کنید، می بینید که اصلاً نیازی به خرید هیچ یک از آنها نبوده است.

2- تصمیمات آنی برای خرج کردن نگیرید

اگر شما جزء افرادی هستید که به طور آنی تصمیم می گیرند تا اجناس گرانقیمتی را خریداری کنند، باید بر روی این خصوصیت اخلاقی خود تجدید نظر کنید. اگر چیزی را می بینید که واقعاً خوشتان می آید و می خواهید آن را همان لحظه بخرید، یک لحظه صبر کنید، حداقل یک روز به خودتان وقت بدهید تا بیشتر روی خرید آن فکر کنید، شاید به این نتیجه رسیدید که اصلاً به آن نیازی ندارید. اگر هم به آن احتیاج داشته باشید بر می گردید و آن را تهیه می کنید. با انجام این کار فرصت پیدا می کنید تا اجناس مشابهی که از کیفیت بالاتری برخوردار هستند را نیز پیدا کنید.

3- به مکان هایی که به راحتی می توان پول خرج کرد نروید

اگر ما وقت زیادی را در مکان های خاصی صرف کنیم، خود به خود به سمت پول خرج کردن کشیده می شویم. این نوع پول خرج کردن ها صرفاً احساسی هستند. بنابراین باید سعی کنید تا آنجایی که می توانید اطراف مغازه های مورد علاقه تان پرسه نزنید. به پارک و یا جایی بروید که وسوسه پول خرج کردن به پایین ترین میزان خود برسد.

4- در زمان خرید اهداف خود را معین کنید

پیش از اینکه به قصد خرید خانه را ترک کنید، لیستی از تمام چیزهایی که به آن احتیاج دارید تهیه کنید. این کار بیانگر آن است که شما تنها چیزهایی را می خرید که به آن احتیاج دارید و اجناس را تنها به این خاطر که "خوشم آمد" نمی خرید. هیچ گاه بدون تعیین اهداف خرید، پا به بازارهای خرید نگذارید.

5- مایحتاج خود را اولویت بندی کنید

پیش از اینکه جنسی را بخرید، ببینید ارزش آن چقدر است و تا چه حد به آن احتیاج دارید. اگر این کار را واقع بینانه انجام دهید، آنوقت متوجه می شوید که از هر 10 آیتمی که یادداشت کرده اید، تنها به 8 مورد آن نیاز داشتید. اگر برای این کار یک روز به خودتان مهلت بدهید، آنوقت زمانی که برای خرید بیرون می روید، تنها چیزهایی را تهیه می کنید که واقعاً به آن نیاز دارید.

6- از روی عادت پول خرج نکنید

در اکثر موارد بیشتر ولخرجی های روزانه ما تنها از روی عادت شکل می گیرند. در بسیاری از مواقع این مخارج روزانه غیر ضروری به نظر می رسند. به عنوان مثال اگر هر روز صبح در مسیر خود به محل کار یک فنجان قهوه می خرید، چرا این پول را برای خرید یک قهوه ساز پس انداز نمی کنید؟ و یا اگر هر روز 2 -3 هزار تومان صرف نهار می کنید، به آن معنا نیست که مجبور هستید تا آخر عمر این کار را انجام دهید. از خانه نهار ببرید. کلیه آداب خرج کردن خود را مجدداً ارزیابی کرده و ببینید که آیا انجام آنها ضروری است یا خیر؛

7- برای خود محدودیت های مالی محکم تعیین کنید

اگر واقعاً نمی توانید جلوی ولخرجی های بی مورد خود را بگیرید، بهتر است به صورت هفته ای، میزان محدودی پول به خودتان بدهید. این پول باید نقد باشد، چراکه کنترل و رسیدگی به آن راحت تر است. اگر یاد بگیرید که با ماهی 200 هزارتومان مخارج روزمره خود را بگذارانید، برای پول هایتان ارزش بیشتری قائل می شوید و آداب صرفه جویی را به خوبی یاد می گیرید.

 



» نظر

دیدار با خدا

 

در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ به برگ مرور کردم .

به هر روزی که نگاه می کردم ، در کنارش دو جفت جای پا بود. یکی مال من و یکی مال خدا .

جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم .

خاطرات خوب ، خاطرات بد ، زیباییها ، لبخندها ، شیرینیها ، مصیبت ها، ... همه و همه را می دیدم .

اما دیدم در کنار بعضی برگها فقط یک جفت جای پا است .

نگاه کردم ، همه سخت ترین روزهای زندگی ام بودند .

روزهایی همراه با تلخی ها ، ترس ها ، درد ها، بیچارگی ها .

با ناراحتی به خدا گفتم :

روز اول تو به من قول دادی که هیچ گاه مرا تنها نمی گذاری .

هیچ وقت مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که زندگی کنم .

چگونه ، چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی توانستی مرا با رنج ها ، مصیبت ها و دردمندی ها تنها رها کنی ؟

چگونه ؟

خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد .

لبخندی زد و گفت :

فرزندم ! من به تو قول دادم که همراهت خواهم بود .

در شب و روز ، در تلخی و شادی ، در گرفتاری و خوشبختی .

من به قول خود وفا کردم ،

هرگز تو را تنها نگذاشتم ،

هرگز تو را رها نکردم ،

حتی برای لحظه ای ،

آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی ، جای پای من است ،

وقتی که تو را به دوش کشیده بودم


» نظر

دختر کوچولوی شجاع

اگر اجازه دهید می خواهم در مورد دختری صحبت کنم که در یک خانواده بسیار فقیر بدنیا آمد. او بیستمین بچه از 22 فرزند این خانواده بود که حاصل یک زایمان پیش از موعد بود. به همین دلیل کودک نارس و ضعیفی بود. و امید زیادی به زنده ماندنش نبود. اما توانست زنده بماند. در 4 سالگی به بیماریهای آماس هر دو شش و تب سرخ مبتلا شد ترکیبی مرگبار که در نهایت منجر به فلج شدن پای چپ او شد. او باید از ساق و مفصل های فلزی استفاده می کرد تا بتواند راه برود. اما هنوز خوشبخت بود چون مادری داشت که او را دلگرم می کرد. مادرش به دختر کوچکش گفته بود با وجود این پای آهنی باز هم تو خوشبختی چون  می توانی هر کاری که بخواهی با زندگیت بکنی. مادرش به او گفته بود همه چیزی که احتیاج داری ایمان، سماجت، شجاعت و روحیه شکست ناپذیری است.

با این طرز فکر دختر کوچک در سن 9 سالگی پای فلزی خود را به گوشه ای انداخت. او مرحله ای را آغاز کرده بود که پزشکش از انجام آن قطع امید کرده بود. بعد از 4 سال او با پاهای خود گامهای بلند بر می داشت.و می توانست حرکات ریتمیک انجام دهد که در علم پزشکی یک شگفتی به شمار می رفت. دختر کوچک ما بعد از این موفقیت یک تصمیم گرفت او می خواست بزرگترین دونده زن جهان شود!؟ آیا با این پاها می توانست یک دونده باشد چه رسد به اینکه در میان قهرمانان مقام کسب کند.

در سن 13 سالگی در یک مسابقه شرکت کرد، و در این مسابقه آخرین نفر شد. او در همه مسابقات مدرسه شرکت می کرد و در همه آنها آخر می شد. همه از می خواستند از این کار خود دست بردارد ولی او هیچگاهنا امید نمی شد. تا اینکه در یک مسابقه نفر ما قبل آخر شد. از آن به بعد « ویلما رادولف » ( دختر کوچک ما ) در هر مسابقه که شرکت می کرد اول می شد.

ویلما به دانشگاه ایالتی تنسی رفت. جائیکه یک مربی به نام اد تمپل را ملاقات کرد. این مربی وقتی اراده شکست ناپذیر ویلما را دید او را آموزش داد تا آنجا که  به مسابقات المپیک راه پیدا کرد.

آنجا ویلما با رقبای قدرتمندی طرف بود یکی از آنها یک دختر آلمانی به نام جوتا هین بود. که تا آن زمان هیچکس او را شکست نداده بود. اما در دوی 100 متر سرعت ویلما او را شکست داد. پس از آن نوبت به دوی 200 متر رسید این بار جوتا نمی خواست هیچ موقعیتی را از دست بدهد ولی باز هم مغلوب اراده آهنین ویلما شد. بله اکنون ویلما دو مدال طلای المپیک را بدست آورده بود.

اکنون نوبت به دوی 400 متر امدادی رسیده بود. دو دونده اول از تیم ویلما به خوبی چوب را به نفر بعدی دادند اما دونده سوم که باید چوب را به ویلما می داد در اثر هیجان آنرا به زمین انداخت و در این هنگام جوتا شروع به دویدن کرده بود. گرفتن جوتا با آن پاهای چالاک در این وضعیت غیر ممکن به نظر می رسید ولی ویلما در کمال نا باوری این کار را کرد. و صاحب سه مدال طلای المپیک شد.


» نظر

الفبای زندگی

 Accept : پذیرا باشید:
دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید. 
B - Break away : خودتان را جدا سازید:
خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید.  
C Creat : خلق کنید :
 خانواده ای از دوستان و آشنایانتان  تشکیل دهید و با آنها امیدها ، آرزوها ، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید.  
D Decide : تصمیم بگیرید:
تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید . در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.  
E - Explore : کاوشگر باشید :
جستجو و آزمایش کنید . دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید.  
F - Forgive : ببخشید :
ببخشید و فراموش کنید . کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند.  
G - Grow : رشد کنید:
عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند.  
H Hope : امیدوار باشید:
به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است ، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید.  
I - Ignore : نادیده بگیرید:
امواج منفی را نادیده بگیرید . روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت های گذشته را بخاطر بسپارید . پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت های آینده هستند.  
J Journey : سفر کنید:
به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن ، امکانات جدید را آزمایش کنید . سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید ، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید.  
K Know : بدانید:
بدانید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد . همان طور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می آید
L Love : دوست بدارید :
اجازه دهید که عشق به جای نفرت ، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد ، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است ، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد.
 M Manage : مدیر باشید:
بر زمان مدیریت داشته باشید ، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد . استفاده درست از زمان باعث می شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید.  
N - Notice : توجه کنید:
هرگز افراد فقیر ، ناامید ، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید
O P Play : بازی و تفریح کنید:
فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید . بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت های مشروع ، مفهومی ندارد.  
Q Question : سوال کنید:
چیزهایی را که نمی دانید بپرسید ، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید. 
R Relax : آرامش داشته باشید:
اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد.
 T Try : تلاش کنید:
حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسند تلاشتان را بکنید . با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهرو خبره می شوید.
Z Zoom : تمرکز کنید:
زمانی که خاطرات تلخ ، ذهنتان را پر کرده است ، به جاهای شاد بروید . اجازه ندهید که تلخی ها مانع رسیدن شما به اهدافتان شود. در عوض روی توانایی ها ، رویاها و فردایی روشن تمرکز کنید

» نظر

برنده بازنده

برنده متعهد میشود
.بازنده وعده میدهد

.وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه کردم
.وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود

.برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد، و در انتها باز هم وقت دارد
.بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری به پردازد

.هراس برنده از باختن به آن اندازه نیست که بازنده باطنا" از برنده شدن دارد

.برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد
.بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند

.برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم
.بازنده میگوید: هیچ کس راه حلی را نمیداند

.برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید
.بازنده آن جا که نباید، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه میکند

.برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد
.بازنده می گوید: «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند

برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد
بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد

.برنده گوش می دهد
.بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است

.برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند

.برنده میگوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد
.بازنده میگوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است

.برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد
.بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته؟ و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است

.برنده گامهای متعادلی بر میدارد
.بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کند

دومین هدف گیری ¤¤

.برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است

برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است
.بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست

برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند، تا حل آن آسان گردد
.بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند

.برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود
.بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد

.برنده تمرکز حواس دارد،
.بازنده پریشان حواس است

.برنده از اشتباهات خود درس میگیرد
.بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند

برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد
.بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند

.برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند، و هرگز برنده نمیشود

.برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است
.بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است

سومین هدف گیری ¤¤

.بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند
برنده ترجیح می دهد که، خود را مسئول شکست هایش بداند، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیکند

.بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد
.برنده معتقد است، ما با کارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم

.بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است
.برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید

بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی میکند
.برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند

.بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است
برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید، هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند

بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد
برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی میکند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد

بازنده به «استقلال» خود می بالد، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی» خود می بالد، در صورتی که در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد
برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران

بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد.
برنده داوری او درباره دیگران با توجه به چگونگی استفاده آنان از توانایی ها و استعدادهای خودشان است، نه بر مبنای معیارهای موفقیت مادی و دنیوی. و برای یک «پسربچه واکسی» که کارش را استادانه انجام میدهد، در مقایسه با یک فرصت طلب تمام عیار احترام بیشتری قایل است

بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد،
برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را، می توان نادیده انگاشت ، جز یکی، «همانی که هستی و میخواستی ، باش» ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است

بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند، تکیه میکند، و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند
برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند، احساس تحمیل شدن نمی کند

چهارمین هدف گیری ¤¤

.برنده در وجود یک آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند
بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند

برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند
بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود

برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افکارش خللی وارد نمی شود
.بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کار شایسته ترجیح میدهد

برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک میکند
.بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید، بدگمان است

.برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود، بی آن که خشک و رسمی باشد
.بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است

برنده آنچه را که ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که، در آنها از حق انتخاب برخوردار است
بازنده آنچه را که ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد

.برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد
بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند

برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند

.برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد
بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست

پنجمین هدف گیری ¤¤

.برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد
.بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، که نکته ی اصلی را فراموش میکند

.برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد، می دهد، جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این ، در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود

.برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد
بازنده توانایی های خود را هدر میدهد، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد

.برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل میکند
.بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میکند

.برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند
بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری میزند، اما سرانجام، با شکست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد

برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که، هنوز خیلی چیزها را نمیداند
بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که : «بسیار کم می داند» را، هنوز نیاموخته است

برنده گشاده روست ، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد
بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست

برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میکند، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انکار نموده و پنهان میکند

برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام میدهد، و اگر سرانجام شکست خورد، به معجزه امید می بندد
.بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند، به انتظار معجزه می نشیند

.برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد، می دهد
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، «پیروزی » یعنی بیش از آنچه که می دهی، بستانی

برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترک کردن آن ، ندارد
بازنده «نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد، و اهمیتی نمیدهد که به کجا منتهی می شود
» نظر
<      1   2   3      >