سفارش تبلیغ
صبا ویژن

6 باور نادرست درباره ازدواج

توجه به عوامل پیش‌بینی‌کننده آینده ازدواج بسیار عاقلانه است؛ عواملی از قبیل ارتباط خوب، مهارت‌های حل مشکل، تشابه‌ و همانندی ارزش‌ها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارت‌ها و قابلیت‌ها را داشته باشد عاقلانه است اما از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمی‌توان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر می‌توان این‌گونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نیست اما باید سعی کافی را در این زمینه کرد و از باورهای غلط موجود در جامعه پرهیز نمود.این هفته نگاهی می‌اندازیم به 6 باور شایع اما نادرست درباره ازدواج ...

اشتباه اول: عشق کافی است

خیلی‌ها فکر می‌کنند عشق و دوست داشتن برای شروع یک زندگی کافی است. این یک فکر نادرست و یک باور غلط است. افراد فکر می‌کنند که مثلاً اگر تناسب فرهنگی یا خانوادگی نداریم اشکالی ندارد، ما خیلی همدیگر را دوست داریم و این برای اینکه خوشبخت شویم کافی است و بقیه مسایل هیچکدام مهم نیست. اینها حرف‌هایی است که ما در مشاوره ازدواج وقتی به طرفین می‌گوییم که شما به درد هم نمی‌خورید، می‌شنویم. باید بگویم تجربه ثابت کرده که عشق بستر کافی و توانمندی برای حل تمام مشکلات زندگی نیست. بسیاری از اوقات در یک ازدواج غلط اساسا عشق از بین می‌رود چون بسیار شکننده است و گاهی همین عشق در ازدواج غلط تبدیل به نفرت می‌شود و آدم‌هایی که زمانی عاشق هم بودند، حتی پس از جدایی نیز با شنیدن اسم هم ناراحت و منقلب می‌شوند.

اشتباه دوم: آنچه یافت می‌ نشود، آنم آرزوست

یکی دیگر از باورها این است که ما باید حتما یک آدم کامل را پیدا کنیم تا بتوانیم عاشق او شده و با او زندگی کنیم. در حالی که اصولا چنین چیزی وجود خارجی ندارد و ما یک آدم ناکامل را پیدا خواهیم کرد همانطور که خودمان آدم کاملی نیستم. اصولا انسان از ماهیت مادی برخوردار است و در طبیعت که ماهیت مادی دارد زندگی می‌کند و ماده اصولا نسبی است و نه مطلق، بنابراین یک موجود مادی و نسبی در یک ظرف مادی و نسبی مانند طبیعت هرگز نمی‌تواند کامل و مطلق باشد و این فکر صددرصد غلط است. افراد باید یک آدم به نسبت خوب که به آنها می‌خورد پیدا کنند و نه یک آدم کامل. همانطور که خودمان هم یک فرد به نسبت خوب هستیم و ضعف‌های خودمان را داریم. اما از آنجا که نکات خوب ما بیشتر است یک فرد به نسبت خوب می‌شویم.

اشتباه سوم: هنوز آمادگی‌اش را ندارم

باور غلط دیگر این است که من تا زمانی که خودم به عنوان یک همسر کامل نشده‌ام تمایلی به ازدواج ندارم. حتما یک بخشی از مهارت‌های همسر بودن مربوط به دوران کودکی ما می‌شود که ما والدین‌مان را به عنوان الگوی همسر بودن می‌بینیم و این نقش را از آنها یاد می‌گیریم و به تدریج وقتی بزرگتر شده وارد جامعه می‌شویم. این الگوها را در شکل‌های گوناگون می‌بینیم، درونی می‌کنیم و می‌آموزیم، تا زمانی که وقت ازدواج فرا می‌رسد. دقیقا یک بخش عمده از این نقش را زمانی یاد می‌گیریم که در جایگاه همسری قرار می‌گیریم. یعنی نمی‌شود پیش از اینکه در جایگاه نقشی قرار بگیریم بتوانیم به‌طور کامل آن نقش را ایفا کنیم. بنابراین چنین باوری صددرصد غلط است که پیش از ازدواج بتوان به عنوان یک همسر نقشی را یاد گرفت و بعد ازدواج کرد.

اشتباه چهارم: تا مهارت‌های ارتباطی‌ام کامل نشود ازدواج نمی‌کنم

باور غلط دیگر این است که افراد می‌گویند ما پیش از ازدواج‌مان باید ثابت کنیم که ارتباط کامل و موثری داریم و بعد ازدواج کنیم در حالی که قطعا چنین چیزی میسر نیست. ما می‌توانیم پیش از ازدواج، مقداری از مهارت‌های ارتباطی را یاد بگیریم و بعد در دوره آشنایی که داریم مقداری از این مهارت‌های ارتباطی را در عمل شناسایی کنیم و به کار ببندیم و موانع موجود در خودمان را برای اجرای این مهارت‌ها شناسایی و برطرف کنیم. اما حقیقت امر این است که باز ما چون هنوز در جایگاه همسری قرار نگرفته‌ایم، هنوز این مهارت‌ها به شکل کامل و دقیق نمی‌تواند از ما صادر شود مگر اینکه ما در جایگاه همسری قرار بگیریم و این مهارت‌ها را به تدریج یاد بگیریم و باز هر بار صحنه‌هایی وجود دارد که این مهارت‌ها را از ما می‌طلبد و هیچ وقت این ارتباط پیش از ازدواج آموخته نمی‌شود.

اشتباه پنجم: همسرم باید متفاوت باشد

باور غلط دیگری که در انتخاب همسر و دوست داشتن وجود دارد این است که من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیت‌اش متضاد با من باشد. در واقع ما دو جور جاذبه داریم. یک جاذبه تشابهات که ما جذب آدم‌هایی می‌شویم که شبیه خودمان هستند و یک جاذبه تفاوت‌ها که ما جذب آدم‌هایی می‌شویم که با ما متفاوتند. اما باید بدانید که این تفاوت‌ها ابتدا به ساکن خیلی جذاب و جالب‌اند برای مثال همیشه این طوری است که یک آدم سرحال، معاشرتی و پرشروشور جذب آدمی آرام می‌شود و پیش خودش فکر می‌کند که چقدر این فرد آدم باشخصیتی است که می‌تواند هیجاناتش را کنترل کند برخلاف من که نمی‌توانم این کار را بکنم.

از طرف دیگر هم یک آدم آرام و درونگرایی که به راحتی نمی‌تواند ارتباط برقرار کند، جذب یک آدم پر شر و شور و معاشرتی می‌شود که به راحتی می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند. اما افراد باید بدانند که این جاذبه تفاوت‌ها برای یک عمر زندگی نمی‌تواند جالب باشد. برای اینکه این دو نفر آنقدر با هم متفاوتند که وقتی کنار هم قرار می‌گیرند هر دو اذیت می‌شوند و هر دو احساس تنهایی می‌کنند.

اشتباه ششم: ازدواج آسان‌تر از این حرف‌هاست

باور غلط دیگر این است که افراد فکر می‌کنند انتخاب همسرکاری ندارد. ما یک شخص را خیلی اتفاقی می‌بینیم، خوش‌مان می‌آید و احساس علاقه می‌کنیم، پس می‌توانیم با او ازدواج کنیم.

قطعا این باور غلطی است. انتخاب همسر یک امر کاملا دقیق، منطقی و حساب شده است که حتما باید در محاسبات ما جا بگیرد و مورد قبول واقع شود. یعنی افراد باید با هم تناسب خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و ... داشته باشند تا بتوانند ازدواج کنند وگرنه خود دوست داشتن در یک ازدواج غلط آسیب می‌بیند و از بین می‌رود.


» نظر

چگونه زیباترین حالت چهره خود را به دست بیاوریم؟

کارهایی که رعایت آنها، چهره شما را جذابتر می کند :

زیبایی شما کاملا به حالات فیزیکی و روحی شما بستگی دارد. اما نگذارید این موضوع بر شما غلبه کند. شاید تمایل داشته باشید که هر ماه یکی از این روش ها را بکار گیرید تا در طول سال زیبا به نظر برسید.

?- ورزش کنید :

اگر درباره ارجحیت های زیبایی می اندیشید، هیچ چیز به اندازه برنامه ورزشی منظم تاثیر مثبت ندارد. اگر شما از شنا، والیبال، تنیس یا دوچرخه سواری لذت می برید، سعی کنید که آن نظم را در آن ورزش دنبال کنید. حتی ?? دقیقه پیاده روی در روز تاثیر شگرفی در بر دارد.

?- مدلتان را عوض کنید :

با آرایشگرتان مشورت کنید که چه مدل موی دیگری به شما میاد. گاهی اوقات سالها کشیدن خط چشم به یک طریق یا استفاده از عطر یکسان باعث میشود خیلی سخت مدلهای جدید را بپذیرید.

?- کمدتان را مرتب کنید :

در کمدتان را بازکنید و ببینید چه لباس هایی را در ? سال گذشته نپوشیده اید. آنها را کنار بگذارید و در مورد کشوی میز آرایشتان نیز لوازمی که خیلی وقت است استفاده نمی کنید دور بریزید.

?- سری به دکترتان بزنید:

دست کم سالی یکبار سری به پزشک و دندانپزشک خود بزنید. هیچ وقت نگذارید که بیش از ?? ماه از آخرین ویزیت شما با دندانپزشکتان بگذرد. دندان های سفید یکی از مهم ترین اصول زیبایی شماست.

?- همیشه یک وقت برای موهایتان داشته باشید :

موهای شما یکی از اصلی ترین پایه های زیبایی شماست. در هر قرار آرایشگاه، قرار بعدی را هماهنگ کنید تا مطمئن شوید که به موهایتان سروقت میرسید.

?- به باشگاه ورزشی بروید:

تناسب اندام شما چقدر برایتان مهم است؟

مطمئن باشید که همان قدر هم در انرژی جسمی و روحیه شما موثر است.

?- صحیح غذا بخورید :

درباره رژیم غذایی تان تجدید نظر کنید تا میزان انرژی تان را به حداکثر برسانید. اینکار را با حذف غذاهای مشخصی شروع کنید تا زمانی که به یک فرمول غذایی مناسب برسید. مواد غذایی کم چرب و کم شکر مصرف کنید تا به یک تعادل برسید.

?- یک تغییر بزرگ داشته باشید :

این تغییر حتی میتواند شامل بلوند کردن یا فر کردن موهایتان باشد.

?- مهربان باشید :

یک کار خیرخواهانه انجام دهید بی آنکه انتظار تلافی داشته باشید. اینگونه کارها باعث تغییرات مثبت بزرگی در احساس شما میشوند. رفتار مودبانه همیشه منجر به زیبایی درونی و بیرونی میشوند.

??- آب بنوشید:

مقدار زیادی آب بنوشید. نوشیدن مقدار زیاد آب در روز به لاغرهایی که میخواهند چاق شوند و چاق هایی که میخواهند لاغر شوند توصیه میشود. کارهای کوچک دیگری که باعث میشود رفتارتان بهتر شود را امتحان کنید. لبخند بزنید. به حرف دیگران گوش کنید، صاف بنشینید، در طول روز به بدنتان کش و قس دهید

??- یک هدف در نظر بگیرید :

هدفی را در نظر بگیرید که با سعی در رسیدن به آن از شر چند کیلو اضافه وزنتان خلاص شوید.

??- خوب بخوابید :

به اندازه کافی بخوابید. موقع شب خواب خوبی داشته باشید تا صورتتان شفاف شود.

نور اطاق هنگام خواب باید در کمترین حد ممکن باشد.

شب زودهنگام بخوابید و سحر گاه از خواب برخیزید تا انرژی های کیهانی که در جهان در هنگام صبح پخش میشوند به بدنتان برسد. اینکار از لحاظ علمی ثابت شده اس


» نظر

خصوصیات یک شخصیت موفق(روانشناسی)

شما می توانید شخصیت خود را بسازید

اصولا انسان بدون زمینه به موفقیت یا شکست نمی رسد بذرهای شکست یا موفقیت را انسان در شخصیت و کردار خویش می کارد. به نظر من یکی از موثرترین راههای مجهز شدن به شخصیت موفق این است که ابتدا شکل و شمایل آنرا بشناسیم

اغلب مردم ترقی خواه هستند و به دنبال شخصیت بهتری می گردند اما از جهت ترقی و پیشرفت هیچ گونه اطلاعی ندارند، از صفات بارز شخصیت خوب بی خبرند. بارها به افرادی برخورد کرده ام که حتی وقتی برای آنها هدف یا نشانه ای مشخص شده از حرکت در مسیر آن عاجز بودند ولی چرا؟

در اینجا قصد دارم همان نسخه ای را برایتان تجویز کنم که اگر به کلینیک می آمدید برایتان می نوشتم؛ آشنا شدن با تصویر موفقیت

یک شخصیت موفق از ? جزء تشکیل شده که سعی می کنم بطور خلاصه به آن اشاره کنم:

?- موقعیت شناسی

لازم است بدانید کار انسان شبیه کار دوچرخه است. تعادل دوچرخه تا زمانی حفظ می شود که در یک جهتی حرکت کند. اشکال برخی انسانها این است که می خواهند بدون حرکت و بدون مقصد تعادل خویش را حفظ کنند و برای همین است که احساس تزلزل می کنند

باید برای خودتان هدف با ارزشی تعیین کنید و مهم تر از آن طرحی برای دستیابی به آن هدف بریزید. ببینید به دنبال چه می گردید. به آینده فکر کنید و از گذشته دست بردارید اینطوری جوان و شاداب می مانید. بی هدف حتی جسم هم وظایف خودش را درست انجام نمی دهد وقتی هدف ندارید در واقع زندگی نمی کنید شما بجز هدفهای شخصی به اهداف غیر شخصی هم نیاز دارید مثل کمک کردن به دیگران

?- تفاهم

اغلب ناکامیهای ما در روابط انسانی حاصل سوء تفاهمات است و برای برخورد موثر با مسائل باید از ماهیت واقعی آن اطلاع داشت. ما با توجه به مجموعه ای از واقعیات یا شرایط انتظار داریم که دیگران هم مثل ما واکنش یا حساسیت نشان دهند ولی فراموش نکنید که هر انسانی با توجه به تصاویر ذهنی خودش نسبت به مسائل واکنش نشان می دهد. اغلب اوقات واکنش یک فرد نسبت به شما بخاطر اذیت و آزار و بدخواهی نیست بلکه به این دلیل است که آن فرد وضعیت را جور دیگری درک می کند اگر اینگونه به افراد و واکنش آنها نگاه کنید سطح تفاهم در روابط شما بالا خواهد رفت

ما تا حقیقت را درک نکنیم نمی توانیم واکنش مناسبی نشان دهیم باید بتوانیم حقیقت را ببینیم و آنرا چه خوب چه بد قبول کنیم. بسیاری از ما این اشتباه فاحش را انجام می دهیم که تقصیرات و اشکالات خود را نمی پذیریم حتی قبول نمی کنیم که جانب اشتباه را گرفته ایم قبول نمی کنیم که شرایط به غیر از آن چیزی است که ما دوست داریم و خود را فریب می دهیم و چون حقیقت را نمی شناسیم نمی توانیم حرکت مناسبی انجام دهیم

?- شجاعت

داشتن هدف و درک شرایط کافی نیست، شجاعت عمل لازم است. تنها با عمل کردن می توان اهداف، امیال و باورها را به حقیقت تبدیل کرد. اصولا در این دنیا چیز ??? % مطمئن وجود ندارد. تفاوت میان آدم موفق و غیر موفق در زمینه نقطه نظر ها و توانائیها نیست مسئله شهامتی است که انسان موفق روی نقطه نظرهای خودش نشان می دهد خطرات حساب شده را می پذیرد و دست به عمل می زند

بی تحرکی و دست روی دست گذاشتن انسان را در مواجهه با مسائل عصبی و ناتوان می کند اگر آنقدر صبر کنیم و دست روی دست بگذاریم تا از نتیجه کاری مطمئن شویم هرگز قدمی برنخواهیم داشت.  هر کاری که بکنید احتمال اشتباه در آن هست

?- خیرخواهی

شخصیت های موفق به سایرین هم اهمیت می دهند و برای هم نوعانشان احترام قائل می شوند با دیگران همانطور که زیبنده انسانهاست رفتار می کنند. وقتی نسبت به سایرین احساس خیرخواهی بیشتری می کنیم بدون استثنا نسبت به خودمان هم خیرخواه تر می شویم یکی از بهترین شیوه های مبارزه با احساس گناه و تقصیر این است که گناه را به گردن سایرین نیندازید. کسی که شخصیت موفق دارد نسبت به سایرین احساس خیرخواهی می کند مردم البته که مهم هستند و نمی توانید با آنها مانند اشیاء بی جان روبرو شوید اما برای اینکه بتوانید خیرخواهی را در خودتان افزایش دهید ? کار می توانید انجام دهید

-   سعی کنید با درک حقیقت درباره مردم ارج و قرب آنها را نزد خود بالا ببرید و فراموش نکنید که مردم اولاد خداوند هستند

-   به خودتان فرصت دهید کمی درباره احساسات، نقطه نظرها، امیال و نیازهای سایرین فکر کنید

-   مردم را مهم بدانید و با این روحیه با آنان برخورد کنید. بدانید رفتاری که نشان می دهید با احساس شما رابطه مستقیم دارد

?- مناعت

از میان تمامی پستی و بلندیهایی که در زندگی وجود دارد نداشتن مناعت نفس کشنده تر از همه و غلبه بر آن از هر کاری دشوارتر است. علتش این است که چاله را به دست خودمان کنده ایم. قبول کرده ایم که ” فایده ای ندارد “، ” این کار از دست من ساخته نیست “. خیلی ساده باید در ذهن خود فرو کنیم که دست کم گرفتن خویش، فروتنی و شکسته نفسی نیست، عیب و گناه است. شخصی که به اندازه کافی مناعت نفس دارد نسبت به دیگران احساس دشمنی نمی کند. به زور در صدد اثبات چیزی بر نمی آید. حقایق را واضح تر می بیند

حالا سوال این است که برای بهبود مناعت خود چه کنیم؟ تصویر ذهنی انسانهای شکست خورده و بی ارزش را فراموش کنید – مفهوم کلمه مناعت این است که قدر و ارزش خود را می دانید – و قدر ارزشهای خود را دانستن خودبینی نیست مگر اینکه گمان کنید که خودتان آفریدگار خویش هستید. بزرگترین راز کسب مناعت این است که از مردم قدردانی بیشتری بکنید. برای فرد فرد مردم احترام قائل شوید زیرا همه انسانها بندگان خداوند هستند بنابراین موجود باارزشی به شمار می روند و عجیب آنکه مناعت خود شما با این روحیه بالا می رود

?- اعتماد به نفس

اعتماد به نفس با تجربه کردن موفقیت ایجاد می شود وقتی کاری را برای نخستین بار شروع می کنیم از نتیجه اش آنقدرها اطلاعی نداریم علتش این است که موفقیت را تجربه نکرده ایم و باید بدانید که موفقیت تولید موفقیت می کند و حتی یک موفقیت کوچک قدمی برای موارد بعدی است و شما هم می توانید از این روش ساده برای کسب اعتماد به نفس استفاده کنید

روش دیگر ایجاد عادت یادآوری موفقیتها و فراموش کردن ناکامی های گذشته است در حالیکه بسیاری از افراد موفقیتهای گذشته را فراموش می کنند و شکستها را در خاطر نگه می دارند و در نتیجه اعتماد به نفس را از بین می برند

اما راه حل چیست؟ برای پیروز شدن از اشتباهات پند بگیرید و بعد اشتباه را از ذهن بیرون کنید موفقیتهای گذشته را بخاطر آورید و آنها را برای خودتان تصویر کنید هر کس بالاخره برای یکبار هم که شده موفقیت را تجربه کرده است

?- خود پذیری

تا انسان خود را نشناسد به خوشبختی واقعی نمی رسد. مفلوک ترین انسانها آنهایی هستند که همه سعی شان بر این است که خود و دیگران را به قبول چیزی جز آنچه که هستند مجاب کنند. بی جهت خودتان را جز آنچه هستید نشان ندهید. همین هستید که هستید.

اغلب ما بهتر، قوی تر و شایسته تر از آن هستیم که می پنداریم. با ایجاد تصویر ذهنی بهتر، توانایی، استعداد و قدرت جدیدی در خودتان ایجاد نمی کنید شما همه اینها را دارید و در واقع فقط آنها را مورد استفاده قرار می دهید.

خودتان را آنطور که هستید قبول کنید با تمام تقصیرها، نقاط ضعف، نواقص و نقاط قوت شروع حرکت شما باید از اینجا باشد. نواقص خویش را تحمل کنید. اطلاع از کمبود ها لازم است ولی خودتان را بخاطر این کمبود ها تکفیر نکنید.

میان خویش و رفتارتان فرق بگذارید. چه غم که کامل نیستید خودتان را ناراحت نکنید خیلی چیزها دارید و همه مثل شما هستند هر کدام که جز این تظاهر می کنند خودشان را گول می زنند


» نظر

تدی و خانم تامسون (داستان آموزنده)حتما بخونید

 

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. "رضایت کامل".

معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.

خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش "زندگی" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام.

شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.

چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.

خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.

بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است !

گروه ایران-ایران

همین امروز گرمابخش قلب یک نفر شوید... وجود فرشته ها را باور داشته باشید

و مطمئن باشید که محبت شما به خودتان باز خواهد گشت


» نظر

گلشیفته فراهانی در صدر برترین چهرههای هالیوود

 

Top 100 Celebrities

گلشیفته فراهانی در صدر برترین چهره‌های هالیوود

منبع:هالیووود دات کام

Golshifteh Farahani stars in Warner Bros. Pictures

 

Leonardo DiCaprio as Roger Ferris and Golshifteh Farahani as Aisha in Warner Bros. Pictures

 

گلشیفته فراهانی به صدر لیست صد چهره برتر هالیوود رسید

 

نام و عکس گلشیفته‌ی فراهانی در رده‌ی اول لیست صد هنرپیشه برتر (سلبریتی) هالیوود قرار گرفت

در رده‌های بعدی این لیست، نام‎های کله‌گنده‌ای مثل آنجلینا جولی، براد پیت، جانی دپ و در ردههای بعدی، تام هنکس، تام کروز و لئوناردو دی‌کاپریو (14 تا 16) راسل کرو (18) و … دیده می‌شه

نمی‌خواهیم به بررسی چرایی این اتفاق جالب بپردازیم که دلایلم قطعاً نمیتونه سلیقه‌های متفاوتی که در این مورد وجود داره رو راضی کنه. ولی برام خیلی جالبه که دختری که پله‌های ترقی تو ایران رو تا اون تهش بالا اومده بود، حالا با یه مقدار چاشنی شانس - که برای بازیگران تازه‌کار هالیوود، حرف اول و آخر رو می‌زنه - تونسته استعداد خودش رو به رخ یه کارگردان معروف و صاحب‎سبک مثل رایدلی اسکات بکشه، با بازیگران بزرگی مثل دی‌کاپریو و کرو هم‌بازی بشه و البته از چهره‌ی متفاوتش هم نهایت استفاده رو تو جایی ببره که ظاهر آدم‌ها حرف اول رو می‌زنه

 

1
Golshifteh Farahani
2
Jennifer Aniston
3
Angelina Jolie
4
Brad Pitt
5
Britney Spears
6
Johnny Depp
7
Lauren Graham
8
Paul Newman
9
Jessica Alba
10
Miley Cyrus
11
Robert Redford
12
Paris Hilton
13
Lindsay Lohan
14
Tom Hanks
15
Tom Cruise
16
Leonardo DiCaprio
17
George Clooney
18
Russell Crowe
19
Salma Hayek
20
Halle Berry
21
Tyler Perry
22
Nicolas Cage
23
Scarlett Johansson
24
Vin Diesel
25
Al Pacino
26
Bill Murray
27
Pamela Anderson
28
Clint Eastwood
29
Matthew McConaughey
30
John Cusack
31
Mel Gibson
32
Oprah Winfrey
33
Bruce Willis
34
Meg Ryan
35
Drew Barrymore
36
Alec Baldwin
37
Ron Howard
38
Robert De Niro
39
Bonnie Hunt
40
Jerry Bruckheimer
41
Patrick Swayze
42
Eddie Murphy
43
Ben Stiller
44
Samuel L. Jackson
45
Gerard Butler
46
Forest Whitaker
47
Quentin Tarantino
48
Jennie Garth
49
Spike Lee
50
Donnie Wahlberg
51
Jodie Foster
52
Will Smith
53
J.J. Abrams
54
Shia LaBeouf
55
Gary Oldman
56
Kim Kardashian
57
Kelsey Grammer
58
Sandra Bullock
59
Jet Li
60
Jennifer Love Hewitt
61
Dennis Quaid
62
Nicole Richie
63
Josh Brolin
64
Kiefer Sutherland
65
Ed Harris
66
Richard Gere
67
Ice Cube
68
John Malkovich
69
Carla Gugino
70
Wesley Snipes
71
Dwight Yoakam
72
Denzel Washington
73
Steven Spielberg
74
Ben Affleck
75
Jennifer Lopez
76
Michael Cera
77
Steve Buscemi
78
Adam Sandler
79
Martin Lawrence
80
Jackie Chan
81
Ricky Gervais
82
Scott Bakula
83
Don Cheadle
84
Sylvester Stallone
85
Christian Slater
86
Vincent D"Onofrio
87
Kate Winslet
88
Harvey Keitel
89
Jeff Probst
90
Eric Stoltz
91
Sally Field
92
Ralph Fiennes
93
Guy Ritchie
94
Robin Williams
95
Charlie Sheen
96
Ridley Scott
97
Morgan Freeman
98
Katie Holmes
99
Cheech Marin

» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >