سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرزوی کافی برای تو می کنم(خیلی قشنگه)

 

اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم

هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند و مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم." دختر جواب داد: " مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم ."
آنها همدیگر را بوسیدند و دختر رفت. مادر بطرف  پنجره ای که من در کنارش نشسته بودم آمد. آنجا ایستاد و می توانستم ببینم که می‌خواست و احتیاج داشت که گریه کند. من نمی‌خواستم که خلوت او را بهم بزنم ولی خودش با این سؤال اینکار را کرد: " تا حالا با کسی خداحافظی کردید که می‌دانید برای آخرین بار است که او را می‌بینید؟ " جواب دادم: " بله کردم. منو ببخشید که فضولی می‌کنم چرا آخرین خداحافظی؟ "

او جواب داد: " من پیر و سالخورده هستم او در جای خیلی دور زندگی می‌کنه. من چالش‌های زیادی را پیش رو دارم و حقیقت اینست که سفر بعدی او برای مراسم دفن من خواهد بود . "

"وقتی داشتید خداحافظی می‌کردید شنیدم که گفتید " آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. " می‌توانم بپرسم یعنی چه؟ "

او شروع به لبخند زدن کرد و گفت: " این آرزویست که نسل بعد از نسل به ما رسیده. پدر و مادرم عادت داشتند که اینرا به همه بگن."  او مکسی کرد و درحالیکه سعی می‌کرد جزئیات آنرا بخاطر بیاورد لبخند بیشتری زد و گفت: " وقتی که ما گفتیم " آرزوی کافی را برای تو می‌کنم. " ما می‌خواستیم که هرکدام زندگی ای پر از خوبی به اندازه کافی که البته می‌ماند داشته باشیم. " سپس روی خود را بطرف من کرد و این عبارتها را که در پائین آمده عنوان کرد :

"آرزوی خورشید کافی برای تو می‌کنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون توجه به اینکه روز چقدر تیره است.

آرزوی باران کافی برای تو می‌کنم که زیبایی بیشتری به روز آفتابیت بدهد .
آرزوی شادی کافی برای تو می‌کنم که روحت را زنده و ابدی نگاه دارد
.
آرزوی رنج کافی برای تو می‌کنم که کوچکترین خوشی‌ها به بزرگترینها تبدیل شوند
.
آرزوی بدست آوردن کافی برای تو می‌کنم که با هرچه می‌خواهی راضی باشی
.
آرزوی از دست دادن کافی برای تو می‌کنم تا بخاطر هر آنچه داری شکرگزار باشی
.
آرزوی سلام‌های کافی برای تو می‌کنم که بتوانی خداحافظی آخرین راحتری داشته باشی
."
بعد شروع به گریه کرد و از آنجا رفت .

می گویند که تنها یک دقیقه طول می‌کشد که دوستی را پیدا کنید? یکساعت می‌کشد تا از او قدردانی کنید اما یک عمر طول می‌کشد تا او را فراموش کنید .

اگر دوست دارید این را برای کسی که هرگز فراموش نمی‌کنید بفرستید و همچنین برای کسی که اینرا برای شما فرستاده است.

اگر آنرا نفرستید یعنی که آنقدر سرتان شلوغ است که دوستان خود را فراموش کرده اید .
از زندگی لذت ببرید

 

 


» نظر

10 جمله فراموش نشدنی که سیاستمداران بزرگ امریکا آرزو می کردند هر

 

1- من یک دروغگوی کلاش نیستم! (ریچارد نیکسون) در 17 نوامبر 1973 وی با گفتن این جمله هرگونه مشارکتی در رسوایی واترگیت را تکذیب کرد. همین تکذیب نیکسون را مجبور به دفاع بی پایان از این ماجرا کرد. اما واقعیتش اینه که اون یک دروغگو بود!.....

 



 

2- من با اون زن رابطه جنسی نداشتم! (بیل کلینتون) وی با این جمله تنها یک چاه بزرگ برای خودش نکند. بلکه یه بولدزر برداشت، با اون یک چاه عمیق کند، بولدوزر را با خودش داخل چاه برد، مواد منفجره به بولدوزر بست، سپس بولدوزر و خودش را منفجر کرد

 



 

 

3- ببینید من چی می گم: مالیات جدیدی نخواهیم داشت! (جرج بوش پدر) وی این جمله را در سال 1988 و در کمپین ریاست جمهوری به کار برد. وقتی وی پس از رییس جمهور شدن خلاف این جمله عمل کرد و مالیاتهای جدید وضع کرد، بیل کلینتون رقیبش در سال 1992 با استفاده از این جمله بوش در فعالیتهای انتخاباتی، بارها به بوش پدر حمله کرد

 



 

4- بنیانهای اقتصاد [امریکا] محکم هستند. (جان مک کین) وی در حالی این جمله را در کمپین انتخاباتیش به کار برد که اقتصاد متزلزل امریکا ساعاتی پس از این جمله شاهد ورشکسته شدن بانک معظم برادران لیمن بود

 



 

 

5- من به بسیاری از زنان نگاه شهوت آمیز داشته ام. پس من بارها درقلبم زنا کرده ام! (جیمی کارتر) وی این جمله را در مصاحبه پرسروصدایش با مجله PlayBoy گفت

 



 

Mark Foley

 

- این شرم آوره که یک شخص با این موقعیت و این ظرفیت بالا، همه چیز را فقط به خاطر اعتیاد جنسی توی فاضلاب بندازه (مارک فولی)
نماینده جمهوری خواه امریکا این جمله را درمورد کلینتون و ماجرای رسوایی جنسیش به کار برد. اما جالب اینجا است که چتد وقت بعد، خودش به دلیل یک یک رسوایی جنسی به زیر کشیده شد



 

 

7- ما دیگه دنبال یک جنگ بزرگتر نیستیم! (پرزیدنت لیندن جانسون)
وی این جمله را بعد از حادثه خلیج تانکین (ویتتام) به مردم گفت به این معنی که در اون حادثه ویتنام نیروی تهاجمی بوده و امریکا تنها در مقابل حمله واکنش نشون داد. در حالی که بعدها خلاف این قضیه ثابت شد

 



 

 

8- این بستگی به این داره که معنی کلمه "است" چی باشه! (بیل کلینتون) وی با گفتن این جمله ابعاد جدیدی به علم تجزیه کلمات داد! کلینتون این جمله را در شهادت خود برای دادگاه به کار برد و پیش از آن مردم امریکا نمی دانستند که بیش از یک معنی برای کلمه "است" هست!

 



 

 

9- بنیان تجارت امریکا که بر مبنای تولید و توزیع کالا است، رونق خوبی داره. (پرزیدنت هربرت هوور) این جمله مشهور را پرزیدنت هوور در سال 1929 گفت. چهار روز بعد، بازار بورس سقوط کرد، رکود شروع شد و هوور یک مضحکه شد! و حالا همه این اتفاقها عینا برای مک کین اتفاق افتاده

 



 

10- می دونی چیه؟ من همیشه در شگفت بودم از اون دستگاه ضبط صدا. ولی خفن خوشحالم که ما اون را داریم، مگه نه؟ (ریچارد نیکسون) وی این جمله را به خلافکار همدستش توی ماجرای واترگیت گفت. تنها چند هفته بعد، سنای امریکا محاکمه نیکسون را که به طور سراسری در تلویزیونهای کشور مخابره شد آغاز کرد. اوه! نیکسون، خیلی احمقی!

 

 www.hilary.parsiblog.com


» نظر

جملات زیبا

ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است عشق لبریزی شور و مستی است...سهیم شدن خویشتن با دیگران است وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است عشق به هیچ کس تکیه ندارد آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد

 

 

سازنده ترین کلمه گذشت است...آن را تمرین کن. پرمعنی ترین کلمه ما است...آن رابه کار بر. عمیق ترین کلمه عشق است...به آن ارج بده. بی رحم ترین کلمه تنفر است...با آن بازی نکن. خودخواهانه ترین کلمه من است...از آن حذر کن. نا پایدار ترین کلمه خشم است... آن را فرو بر. بازدارنده ترین کلمه ترس است...باآن مقابله کن. با نشاط ترین کلمه کاراست...به آن بپرداز. پوچ ترین کلمه طمع است...آن را بکش. سازنده ترین کلمه صبر است... برای داشتنش دعا

 

 

 

 


» نظر

شغل پسرم

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند . پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت .

 

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود ، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد . به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد : یک کتاب مقدس، یک سکه طلا و یک بطرى مشروب .

 

کشیش پیش خود گفت : « من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید . آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد ..»

 

اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست . اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست . امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد .

 

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت . در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد . کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد . با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند .

 

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد . سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . .. .

 

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت : « خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »




» نظر

بخند تا بخندیم

سه ترم مشروط شده‌اید، بیمارید، اجاره‌ خانه‌تان عقب افتاده و یا همه اینها با هم و یا گرفتار هیچ‌کدام از اینها نیستید اما خنده به لبتان نمی‌آید و نمی‌توانید بخندید و شاد باشید. چرا؟ شاید فکر می‌کنید چون ذاتا آدم شادی نیستید و از اول با ابروهای گره خورده به دنیا آمدید. اما نه کاملا در اشتباه هستید شما می‌توانید از اعضای ثابت یک باشگاه خنده باشید؛ باشگاه خنده‌ای که خودتان اختراع کرده‌اید و یا باشگاه‌های خنده‌ای که واقعا وجود دارد...

شوخ‌طبع هستید یا نه؟ وقتی کسی جوک تعریف می‌کند از خنده ریسه می‌روید و یا دیدن یک فیلم کمدی شما را سر شوق می‌آورد. راستش را بخواهید هر کسی قلقی خاص خودش را برای خندیدن دارد. اول باید قلق خودتان را پیدا کنید. شرکت در سمینارهای خنده، مطالعه کتاب‌های خودآموز و شوخ‌طبعی، گوش دادن به CDها و نوارهای شادی‌بخش و تمرین خندیدن، همه و همه راه‌های شادتر زیستن هستند. خندیدن خیلی آسان است، دشواری کار دل کندن از غم و غصه و عادت به ناراحتی است. دو نوع خنده وجود دارد؛ یکی خنده‌هایی است که از روی شوخ‌طبعی است که لازم است برای این نوع خنده‌ها، مهارت‌های ویژه ذهنی و ارتباطی را بیاموزید و بتوانید از آنها استفاده کنید و دیگری خنده درونی است که ماهیت‌های عاطفی و بی‌آلایش دارد. این خنده است که شما باید احساس آن را در هر جا هستید در دلتان تقویت کنید. خوب اگر می‌خواهید استادان این نوع خنده را بشناسید، کافی است در اتاق کودکتان را بگشایید، کودکان اصولا شوخ‌طبعی را نمی‌شناسد ولی از ته‌دل‌شان قهقهه می‌زنند و رها می‌خندند. در مهمانی‌ها، کم نیستند افرادی که نقل مجلس می‌شوند و آن‌قدر می‌گویند و می‌خندند که ناخودآگاه دیگران را به خنده و شادی وا می‌دارند. این افراد مهارت‌های شوخ‌طبعی را به صورت ذاتی می‌دانند و یا آنها را در خود تقویت کرده و با این روش خنده را در صبح مسری می‌کنند. این دقیقا همان کاری است که در کلاس‌ها و سمینارهای خنده رخ می‌دهد.

بگذارید فکر کنند دیوانه‌اید

این‌بار امتحانش کنید. وقتی حسابی از دست یک ترافیک که میلی‌متر میلی‌متر در آن پیش می‌روید و اعصابتان به هم ریخته است، به جای کشیدن سگرمه‌هایتان درهم، آیینه وسط اتومبیل را به سمت خودتان بچرخانید و در آن به خودتان لبخند بزنید و قیافه بشاش خودتان را تماشا کنید، احساس بهتری خواهید داشت؛ این‌طور نیست؟ حتی ادای خندیدن را درآوردن، بالا و پایین پریدن می‌تواند دل شما را شاد کند. جلوی آیینه بروید. برای خودتان شکلک دربیاورید و زبان درازی کنید خیالتان راحت آسمان به زمین نمی‌آید فقط ناگهان استرس شغلی‌تان را برای لحظاتی از یاد می‌برید. کافی است برای یک لحظه هم که شده تصور اینکه دیگران درباره شما چه فکر می‌کنند را کنار بگذارید و به خودتان، فقط به خود خودتان فکر کنید. برای شاد بودن نیاز به بهانه‌های آن‌چنانی است. شما برای خندیدن می‌توانید با کاغذهای خیالتان، بهانه بسازید و بخندید. شاد بودن یک هنر آموختنی است و برای شاد زندگی کردن باید شادی را تمرین کنید. محققان می‌گویند مغز انسان فرق میان خنده‌های واقعی و تصنعی را درک نمی‌کند بنابراین خنده‌های مصنوعی و ادای شادی را درآوردن می‌توانند اثراتی‌ مانند خنده‌های واقعی داشته باشند.

نسخه خنده درمانی

نسخه ما، بازی کردن با کودکان اطراف‌تان است. کودکان برای خندیدن بهانه نمی‌خواهند و تمام رفتارها‌یشان شادی‌برانگیز است. با کودک خردسال‌تان «قایم‌موشک» بازی کنید. «گرگم به هوا» و «تاب‌بازی» هم را امتحان کنید. با صدای بلند بخندید. خسیس بازی هم در نیاورید. این انرژی مثبت است که شما به رایگان در فضای اطراف پراکنده می‌کنید پس آن را از دیگران دریغ نکنید اراده کنید. 5 دقیقه نرمش شاد و ریتمیک هم پیشنهادهای دیگر ما برای انسان شاد بودن است. وقتی به یکی از اهداف کوچک‌تان در زندگی در زمینه شاد بودن رسیدید به خودتان جایزه بدهید. مثلا به یک مغازه عروسک‌فروشی بروید و مضحک‌ترین و مسخره‌ترین عروسک را از میان عروسک‌ها جدا کنید. آن را بالای تختخوابتان آویزان کنید که هر صبح که چشم باز می‌کنید و قیافه خنده‌دار او را می‌بینید با لبخند روزتان را آغاز کنید.

رازهایی که آدم‌های شاد می‌دانند

می‌گویند افراد شاد، شاد زاده نمی‌شوند بلکه از خود انسان‌های شادی می‌سازند. بیکر نویسنده کتاب «آنچه که آدم‌های شاد می‌دانند» در بخشی از کتاب خود می‌نویسد:‌ «افراد شاد در مجموع و روی هم رفته، بسیار انعطاف‌پذیر هستند.» یکی از رازهایی که آدم‌های شاد می‌دانند این است که شادی‌شان همیشگی نخواهد بود و به همین دلیل قدر لحظات شاد، موفقیت‌های کوچک و معجزات ارتباطی با دیگران را می‌دانند. اگر شما بتوانید خصوصیاتی مانند استقلال، شایستگی و لیاقت، ارتباط نزدیک با دیگران و عزت نفس بالا را در خودتان تقویت کنید می‌توانید در قلب‌تان احساس شادی کنید. بعضی‌ها فکر می‌کنند شادی خریدنی است و با خریدن دکوراسیون منزل جدید، اتومبیل جدید، لباس‌های متفاوت و حتی مسافرت‌های آنچنانی به دنبال شادی می‌گردند ولی اینها همه گذرا است. همه اینها فقط اندک زمانی برایتان تازگی دارند و به شما احساس دیگری می‌بخشند و ولی پس از مدتی جزئی از موقعیت موجود در زندگی شما می‌شوند و دیگر تاثیر چندانی برای شاد کردن قلب شما ندارند. راه حفظ شادی در زندگی، تغییر دادن شرایط ثابت زندگی نیست، بلکه تغییر دادن فعالیت‌هایی است که به آن مشغولید. یک دفترچه یادداشت بردارید و نعمت‌هایی را که خداوند در اختیارتان قرار داده در آن بشمارید. هدف‌های نو در زمینه مالی، شغلی، سلامتی، علمی و.... برای خودتان در نظر بگیرید و دلایل شاد بودن را در زندگی‌تان پیدا کنید


» نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >