سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیروز امروز

دیروز پرنده ها گریه کردند، من نگفتم چرا!
دیروز تو خندیدی، من نگفتم چرا!
دیروز آسمان بدون ابر مانده بود اما می بارید، من نگفتم چرا!
دیروز خداوند مرا نزد خود خواند، من نگفتم چرا!
دیروز تمام دیوار ها محو بودند، من نگفتم چرا!
دیروز خورشید غروب نکرد، من نگفتم چرا!
اما امروز می خواهم بگویم چرا...
هان، چرا باید پرنده ای اشکی بریزد؟
چرا تو خندیدی؟
چرا پروردگارم مرا خواند؟
چرا دیوارها نا مرئی شدند؟
چرا خورشید تمام مدت می سوخت؟
دیروز شاید پاسخی برای ذهن آشفته ام بود، اما امروز نه!
زیرا امروز من دیگر دیوانه نیستم!

 

 

 


» نظر