تایتانیک
ارسال شده در
87/2/7:: 10:13 عصر
توسط هیلاری
چندی پیش یکی از دوستان آمریکایی من ازم پرسید: چرا شما ایرانیها مثل ما آمریکاییها، قهرمان افسانه ای معاصر، مثل «سوپرمن» ،«اسپایدرمن» و یا«بت من» ندارید؟ وچطوره که درعصر حاضر، در مملکت شما هیچ داستان عشقی یا دراماتیکی مثلا مانند « تایتانیک» اتفاق نیفتاده ؟ و اصولا چرا تمامی افسانه ها و داستانهای عشقی شما مربوط به قرنهای پیش و سالهای بسیاردور می باشد؟ راستش وقتی فکر کردم دیدم راست میگه ، چون ما صدها ساله که دلمون رو به شنیدن داستانها و حکایات همین چند نفر قهرمان ملی مثل رستم دستان و آرش کمانگیر وعشاق قدیمی مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و بقیه بروبچه های قدیمی و سنّتی خوش کرده ایم و از همان ششصد ؛هفتصد سال پیش تاکنون هیچ چیز جدیدی نداشتیم، بجز قهرمانان کاباره ای و کلاه مخملی ،مثل «داش آکل» و «قیصر» و «رضا موتوری» که هنر این برو بچه های لوطی هم چیزی نبود جز چاقوکشی و عرق خوری وعربده کشی، آنهم فقط برای بدست آوردن دل رقاصه محل و یا بیوه زنهای جوان و تپل مپل !!! در صورتیکه در همین آمریکا، سالی هفت،هشت نفر به قهرمانان واقعی وافسانه ای اضافه می شود و خواهد شد. خلاصه به هرکلکی بود ،با چندتا مثال و دلیل الکی جواب دوست آمریکایی ام را دادم و سروته قضیه رو بصورت آبرومندانه به هم آوردم. اما این فکر همچنان در مغزمن باقی ماند که چرا ما ازاین مدل داستانها و قهرمانها درقرون اخیر نداریم ؟ آیا شما می دانید؟ ••• داستان غم انگیز برخورد کشتی تفریحی «تایتانیک» با کوه یخ و غرق شدن صدها مسافر آن و عشق سوزان و نافرجام «جک» و «رُز» را کمترکسی است که نشنیده ویا فیلم آن را ندیده باشد. (البته لازم به ذکراست که با وجود اینکه این فیلم درآمریکا تهیه و تولید شده است، امّا درست همزمان با اولین اکران آن وحتی قبل ازاینکه خود آمریکاییها آن را درست و حسابی ببینند، «سی دی» های آن با زیرنویس فارسی به همراه پوستر وانواع کیف وکفش و «تی شرت» و «شورت» و با عکسهای «لئوناردو دی کاپریو» در کنار خیابانهای تهران به قیمت یکی دو دلار به فروش می رسید و هنگامی که فیلم به اروپا رسید، درایران یکجورایی قدیمی شده بود.) حالا شما فرض کنید این کشتی و مسافران آن ایرانی بودند، و مثلاقرار بود سفرخود را از بندرعباس آغازکند. آیا فکر می کنید بازهم داستان به همان رمانتیکی شروع وبه همان سوزناکی به پایان می رسید؟ مسلما نه ! چون اولا اون عشق رمانتیکی که بین آن دخترک پولدار و پسرک فقیر درکشتی «تایتانیک» اتفاق افتاد ،هیچوقت دربین یک دختروپسرایرانی اتفاق نمی افتد.چرا که دخترهای ایرانی (چه پولدار وچه فقیر) اصولا بدنبال پسرپولدار می گردند، بنابراین درهمین جا قسمت عشقی داستان منتفی میشد و در حد یک «متلک گفتن» و نهایتا یک «شماره تلفن دادن» به پایان می رسید. دوما اگرهم استثناعاً واشتباهاً چشمکی ویا عشوه ای بین آن دو رد و بدل میشد، قبل از رسیدن به تنگه هرمز،همه کشتی خبردار میشدند (چون فضولی وغیبت در خون ماست.) و خلاصه که پسرک بیچاره توسط پدر یا برادر دختره (قبل از غرق شدن کشتی) به دریا انداخته میشد.تازه اگرهم دختره، برادر یا پدر نداشت،توسط برادران کمیته یا بسیج مستقر در کشتی، دستگیر وتا پایان سفر در انبار کشتی ،به جرم «مزاحمت برای نوامیس مردم» زندانی میشد که در صورت غرق شدن کشتی ،اولین نفری که غرق میشد خود پسرک بیچاره بود. بنابراین قضیه جانفشانی و فداکاری نیز در «تایتانیک ایرانی» منتفی میشد. سوماً علت غرق شدن کشتی نیز برخورد با کوه یخی نبود،چراکه ایرانیها برای تفریح وسرگرمی، بیشتر به دوبی و قبرس می روند تا آمریکا و اروپا، وهمانطور که می دانید در مسیر بندرعباس- دوبی ، کوه یخ وجود ندارد! اما به جای آن، احتمال غرق شدن کشتی، براثر برخورد با«مین دریایی» ویا شلیک اشتباهی ناوگان امریکایی در خلیج فارس، دور از ذهن نیست و امکان پذیر می باشد!!! اما به احتمال زیاد،غرق شدن «تایتانیک ایرانی»، در مسیر برگشت، و علت آن هم اضافه بار می بود.چرا که ما ایرانیها عادت داریم که با یک ساک دستی کوچولو به مسافرت برویم و با دوازده تا چمدان درحال انفجار به وطن بازگردیم!!! ضمناً اگربه هرعلتی هم کشتی غرق میشد، مثل «تا یتانیک» این همه کشته نمی داد،چون با وجود اینهمه ناو هواپیمابر آمریکایی وقایقهای گشتی انگلیسی وهلی کوپتر وهواپیماها و ماهواره های جاسوسی که از صبح تا شب بر روی خلیج فارس می چرخند، بالاخره یکی آنها را می دید و نجاتشون می داد. اگر هم هیچکس متوجه آنان نمیشد، برادران نیروی دریایی سپاه پاسداران حتما آنان را می دیدند و به خشکی می رسانند. چون آنها اصولا هرکس را که به هر علتی از«خلیج همیشه فارس» عبورکند از آب می گیرند وبه خشکی می رسانند.(چه در حال غرق شدن باشه و چه نباشه!!!). پس همانطور که دیدید فیلم یا داستانی مشابه «تایتانیک» ، هیچوقت درایران زمین اتفاق نیفتاده و نحواهد افتاد. حال می دانید چرا ما«سوپرمن» ایرانی نداریم؟! چون اولا با این هوای آلوده ای که تهران را احاطه کرده، سوپرمن وطنی،بعد از دوسه ماه فعالیت در آسمان تهران ،از بیماری آسم ویا سرطان ریه عمرش رو به من وشما خواهد داد، ضمنا با توجه به حجم زیاد اتفاقاتی که در طول روز در تهران می افتد،جناب«سوپرمن» برای رسیدگی به اموراتش، باید چند تا دستیار وکارمند و موتور سوار هم برای خودش استخدام کنه ،که آن هم با توجه به گرانی روز افزون و درآمدهای پایین مردم برای او عملی نیست. «اسپایدرمن»هم که در هفته اول فعالیتش توسط کلانتری تهران، به جرم«بالا رفتن از دیوار مردم» و«تجاوز به حریم خصوصی افراد»، دستگیر وروانه زندان خواهد شد .تازه اگر در بین فعالیتهایش، به خانم یا دختری کمک کرده باشد و مثلا دست او را گرفته ویا خدای نکرده او را بغل کرده باشد که با مجازات بیشتری هم روبرو خواهد شد وچه بسا که در وسط میدان توپخانه به «تحمل صد ضربه شلاق» محکوم گردد. «بت من»بیچاره هم که هرروز با ماشینش باید ساعتها در ترافیک تهران گیرکنه و حرص بخوره، تا بالاخره بتونه از این طرف شهر،بره اون طرف شهر وتازه با این وضعیت چاله چوله های تهران، بعد از دو سه ماه ،باید شاهد حضور «بت من» و«رابین» در تعمیرگاهها و جلوبندی سازیهای پایتخت باشیم. و به احتمال زیاد به یک سال نمی رسه که خودش را در تیمارستان و ماشینش را در اوراقی های میدان شوش خواهیم دید. پس به همین علت است که همه داستانها و افسانه های ایرانی مربوط به قرنهای گذشته می باشد، چون درآن زمان نه ترافیک بود و نه آلودگی هوا، نه گرانی بود و نه چشم و همچشمی. بنابراین، هم رستم داشتیم و هم اسفندیار، هم مجنون داشتیم وهم لیلی. البته ناگفته نماند که درحال حاضر ،همین زندگی کردن معمولی درتهران و سرکار رفتن و برگشتن وپول درآوردن، از کل کارهای «سوپرمن» و «بت من» و «اسپایدرمن» سخت تره. اگرهم نتونی پول دربیاری ،که زندگی ات از غرق شدن کشتی «تایتانیک» غمناکتره.بنابراین هرکدوم ازما ایرانیهایی که تا به حال سرپا هستیم وبقول معروف یک لقمه نون وماست سر سفره مون پیدا میشه، یه پا «تارزان»و «کینگ کونگ»هستیم ، اما خودمون خبرنداریم |
کلمات کلیدی :
» نظر