سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای قویتر شدن، نقطهضعفهایت را فاش کن

این یک جمله‌ی آشنا، رایج و کلیشه‌ای است:
«برای پیروزی بر هر حریف و دشمنی، سعی‌کن به نقاط ضعفش دست پیدا کنی و از همان نقطه، حریفت را شکست داده و خاکسترنشین کن‌ یا برای پیروزی بر حریف، نقاط ضعف و قوت او را شناسایی کرده و با فشار بر نقاط ضعف او، به‌طور حتم او را با شکست سختی مواجه خواهی‌ کرد.»

انکارناپذیر و غیرممکن است که داشتن نقطه‌‌ضعف را کتمان نموده یا ادعا کنیم که هیچ نقطه‌ضعفی نداریم. در هر صورت‌، نقطه‌ضعف وجود دارد و باید آن‌را پذیرفت. حال ترس از برملا شدن نقطه‌ضعف، معضلی بزرگ‌تر از خود نقطه‌ضعف است چرا‌که در این مقوله، دو اثر سوء و ‌روانی منفی وجود دارد:

- ترس ممتد و همیشگی همراه با احساس منفی دائم، کم‌کم به یک عادت و خلق‌و‌خوی ناپسند تبدیل می‌شود.
- پابرجا ماندن نقطه‌ضعفی که می‌دانیم و می‌شناسیم.
 


نکته‌ی جالب، این‌جاست که هر نقطه‌ضعفی می‌تواند مورد استفاده یا سوءاستفاده‌ی دوست و دشمن، آشنا و غریبه قرارگیرد؛ دشمن برای ضربه زدن و نابودی کامل و دوست برای اعمال فشارهای روحی-‌ روانی و گاه عاطفی و شاید حتی برای مزاحی زودگذر.

پیشنهاد من این است، بیایید سنت‌شکنی کرده و به‌جای این‌که در کابوس پنهان‌نمودن دست و پا بزنیم یا خود را دچار هیولای ویران‌کننده‌ی برملا شدن این نقیصه (نقطه‌ضعف) بنماییم، بی‌هیچ ترس و واهمه‌ای، نقطه یا نقاط ضعف خود را فاش‌ و برملا سازیم.
 
بله، خودمان این کار را با رغبت کامل، حتی از روی عمد انجام داده و شاهد نتایج شگفت‌آور آن باشیم. این کار، کمترین فایده‌اش، بستن راه‌های نفوذ حریف برای شکست و یأس و ناامیدی ما قبل از شناسایی از طرف اوست یعنی دانسته، راه عبور دشمن برای ضربه زدن را خودمان برایش ترسیم نموده، او را مجبور کنیم در راهی قدم بردارد که ما می‌خواهیم؛ راهی که خود طراح آن هستیم و بر تمام ریزه‌کاری‌های آن، اشراف کامل داریم. این‌جاست که دیگر غافل‌گیر نشده و وارد یک نبرد پیدا و مشخص که شبیخون و اصل غافل‌گیری در آن کوچک‌ترین نقشی ندارد، می‌شویم. واضح و آشکار است که هیچ‌کس شکست را دوست ندارد و در اصطلاح، کم آوردن و دچار بیم و ضعف شدن را هم به‌آسانی نخواهد پذیرفت. حال وقتی ما بدانیم که طرف مقابل در هر نقش و پوششی، آشکارا بر نقطه‌ضعف ما واقف است، اولین و نزدیک‌ترین فایده‌ی حاصله، از بین رفتن ترس و هراس مستمر از برملا شدن این معضل خواهد بود. حالا دیگر حواس‌مان جمع خواهد بود و تمام هم و غم خود را معطوف به آن نقطه‌ی آسیب‌پذیر خواهیم نمود. زندگی و روابط و اتفاقات پیچیده‌ی آن، به مثابه‌ی یک بازی بزرگ و هدفمند شطرنج است.

برای مثال تصور کنید تصمیم دارید با حریفی قدر و حرفه‌ای در صفحه‌‌ی شطرنج، نبردی را پی‌ریزی نمایید. سبک و سیاق بازی شما، به‌گونه‌ای است که ‌وابستگی شدیدی به مهره‌ی رخ یا اسب یا هر دو دارد. در عرصه‌ی بازی شطرنج، این خود می‌تواند یک نقطه‌ضعف ‌باشد (گاه حذف هر نقطه‌ی قوتی، تبدیل به یک نقطه‌ضعف خطرناک و اثرگذار می‌شود) حال آن‌که با کمی هوشمندی، صبر، تمرکز و ابتکار، می‌توان آن‌ نقطه‌ضعف را طعمه‌ قرار‌داده و بر حریفی که ما را آسان پنداشته، فائق آییم چراکه حریف، تمام سعی خود را به‌کار خواهد بست تا با خارج نمودن رخ یا اسب، ما را خلع سلاح نموده، ابتکار بازی را خود به‌دست گرفته و ما را با شکستی سخت و در عین حال سریع و آسان، روبه‌رو سازد ولی در این‌جا ما می‌توانیم در نقش یک انسان مبتکر و خلاق ظاهر شده، ابتدا روش‌هایی را بیازماییم که کمتر به رخ و اسب نیاز داشته باشیم و درعین حال با طعمه قراردادن رخ و اسب، بهترین و مفید‌ترین مهره‌های حریف را از صفحه‌ی نبرد خارج نماییم.
 
در سایه‌ی ترس از نقطه‌ضعف‌ها خوابیدن، یعنی پذیرش شکست قبل از هر هجوم و حمله‌ای. وقتی بدانید که همه یا دست‌کم کسانی که به‌نوعی خواهان عدم پیروزی و موفقیت شما هستند، آشکارا از نقطه‌ضعف یا نقاط ضعف‌تان باخبرند، هوشیارانه تمام توجه و حواس خود را به آن نقطه معطوف خواهید ساخت و نیز برای رهایی و تبدیل ضعف به قدرت، خواه‌ناخواه دست‌به‌کار خواهید شد. به‌طور قطع برای هر فردی، ادامه‌ی وجود نقطه‌ضعفی که آشکارا همه از کم و کیف آن به‌خوبی واقف‌اند، صورت خوشایندی نخواهد داشت و به‌طور حتم با تمرکز بیش‌تر و بدون ترس از برملا شدن نقطه‌ضعف، در‌صدد برطرف ساختن آن برخواهد آمد.

کوتاه سخن این‌که به‌جای غصه خوردن و در لانه خزیدن از ترسِ این‌که مبادا اطرافیان که لزوماً می‌توانند دشمنان ما هم نباشند، بلکه شاید حریف دوست‌‌داشتنی ما باشند، از وجود چند نقطه‌ضعف کوچک یا بزرگ ما درصدد ضربه زدن یا سوء‌استفاده و امتیازگیری بر‌آیند و یا مایه‌ی شرمساری و سرافکندگی ما ‌شوند، با نهایت شهامت و اقتدار، با اعلام یا اعتراف به آن معضل بزرگ یعنی نقطه‌ضعفی که باعث ایجاد همه‌ی دردسر شده است،‌ هوشیارانه از راه‌های نفوذپذیری و ضربه خوردن، محافظت نموده و درصدد از بین بردن آن برآییم.

به‌عنوان مثال ممکن است روزگاری دورتر از زمان حال، شما به واسطه‌ی آن‌چه به‌اختصار آن‌را عدم آگاهی نام می‌نهیم، عمل زشت و ناپسند سیگار کشیدن را انجام می‌داده‌اید، پس از مدت‌ها با علم به مضر بودن آن، خود را از دام بلایی مرگ‌آور، رها نموده ‌و با هر جان‌کندنی، موفق به ترک سیگار گردیده‌اید. حال در جمعی حاضر شده‌اید که به‌شدت با سیگار و سیگاری برخوردی تند و نامناسب دارند. در آن جمع، یک نفر از سیگاری بودن شما باخبر بوده اما خبری از ترک آن ندارد. شاید شما از ترس برملا شدن یا ترس از برخورد بد آنان، خود را مجبور به ترک آن محل نموده یا کل تمرکز خود را از دست داده و فکر و ذهن‌تان را ‌مشغول فرار از این رسوایی به‌ظاهر بزرگ نما‌یید. پیشنهاد من ‌این است که خودتان ابتکار عمل آن محفل را به‌دست بگیرید؛ به این‌ترتیب که مسیر فکری را هدایت نموده، خودتان به معضلی که الآن برای شما نقطه‌ضعف شده است، اشاره نموده و با صداقت و متانت، به آن روزگاران پراشتباه، اشاره‌ای کرده و سپس پیروزمندانه بیان دارید که به اشتباه مضحک خود پی‌برده و حال از آن دام ویران‌کننده، رها شده‌اید. مطمئن باشید با این روش برخورد، مورد تشویق و احترام قرار خواهید گرفت و ناخودآگاه، راه سوءاستفاده از این موضوع را مسدود ساخته و خود را از شر ترس این رسوایی احتمالی، رها‌ ساخته‌اید.

بیایید به‌جای فرار و ترس از فاش شدن نقطه‌ضعف، آن‌را آشکارا بیان داریم. مطمئن باشید‌ این شیوه‌ی رفتاری، در موفقیت و قوی‌تر شدن ذهن و فکر، مفید واقع خواهد شد.

» نظر

گر 18 ثانـــــیه تا 68 ثانــــیه ادامـــــه یابد


بسیاری از سخــنرانان موفق به خصــوص در حوزه قانون جــذب نظــیر ایســترهیکس نظـریه جالبی دارند. آنها میگویند اگر انــسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا میخواهد تمرکز کند یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب میکنداگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد. در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد میگویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد؟! خوب آیا شما هم همین طور فکر میکنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف میشود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر میشود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادت کرده ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ما صبح از خواب بر می خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن. بدون اینکه 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن. هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شاملا 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!  به راستی این فکر پر جست و خیز که نمیتواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟! فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم. 68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم. 68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم. 68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.

» نظر

اگه دوست دارید زندگیتون از این رو به اون رو بشه بخونید!

چنانچه می خواهید به کاری علاقه مند شوید به انجام ان شوق و حرارت نشان دهید?

خود را در ان ببینید از خودتان بیرون ایید.برای خود کسی شوید. ان زمان است که هیچ وقت خسته نمی شوید.شکی نیست اگر هدف مشخصی نداشته باشید زود خسته خواهید شد .هر قدرخود را در هدفی بزرگتر غرق کنید انرژی بیشتری به دست می اورید.

بیشتر اندیشی کلید موفقیت است و شادی شخصی انسان را باعث می شود .باید به جای کمتر وپایین تربه بیشتر و بالاتر توجه کنیم? باید بدانیم که چه کسی هستیم؟به کجا می خواهیم برویم؟و چگونه  می توانیم به انجا برسیم.

باید به خود بگویید:من نیرومندشجاعتوانا- سریع الاقدام هستم.

خود را دست کم نگیرید ?برای تغییر کردن هیچ وقت دیر نیست.

هرگز برای شروع اقدامات خود باورانه ?به موقعیت وعمر از دست رفته نپردازید وبرای کسب موفقیت هیچ کسی بیش از حد پیر وناتوان نیست.

اگر در مورد خود به نگرشی مثبت برسیم و از اصول لازم وموءثر در این راه بهره بگیریم

برای ما فرصت خوبی فراهم می شود تا دیگر بار به جهان بنگریم و ان را به گونه ای

متفاوت دریابیم.


» نظر

وقت طلاست!

تصور کنید حساب بانکی دارید که در ان هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز

می گردد و شما فقط تا اخر شب فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید چون اخر وقت

حساب شما خود به خود خالی می شود .

در این صورت شما چه خواهید کرد ؟

البته سعی می کنید تا اخرین ریال را خرج کنید!

هر یک از ما یک چنین حساب بانکی داریم ؛ حساب بانکی زمان!

هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان می رسد .

هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.

ارزش یک سال را دانش اموزی که مردود شده ، می داند.

ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا اورده ، می داند.

ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند.

ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.

ارزش یک دقیقه را شخصی شخصی که از قطار جا مانده .

ارزش یک ثانیه را ان که از تصادفی مرگبار جان به در برده ، می داند.

باور کنیدهر لحظه گنج بزرگی است !

گنجتان را اسان از دست ندهید!

 

به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!

 

فراموش نکنید:

                          دیروز به تاریخ پیوست.

                       فردا معما است.

                       و امروز هدیه است!

                                      


» نظر
<      1   2   3   4   5